کاش میدانستم کدامین واژه عمق احساس مرا می فهمد |
||
هرجا دلم شکست,خودم شکسته ها رو ج_______________________مع م_______________یکنم تا هر ناکسی,منت دست زخمیشو به رخم نکشه
برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 2 تير 1391برچسب:, ساعت | 1:32 نویسنده | Negin
گفتی : نفرین میکنی ؟ گفتم : نه ، اما از خدا میخوام هیچکس ، اندازه من دوستت نداشته باشد . . . برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 1 تير 1391برچسب:, ساعت | 23:26 نویسنده | Negin
دختری داشت از خدا گلایه می کرد: خدایا,خدا جونم آخه چرا؟! ها!چرا!! به خاطر کدوم گناهم,این چنین مجازاتم کردی!! چرا آغوشی که سالها از آن من بود رو به یک غریبه سپردی!! خدایا آخه چرا!فقط بگو چراااااااااااااا!! من که انقدر دوسش داشتم من که عشقم بهش واقعی بود پس بگو چرا!چرا آغوشش را ازم دریغ ک____________ردی! چرا! یعنی اون غریبه لیاقتش از من بی______شتره یعنی من لیاقت آغوش گرمشو نداشتم!! خدا یه چیزی بگو!! خداااااااااااااااا! باتوام! صدامو می شنوی!یا نه! دختر به گریه افتاد ناگهان در میان گریه هایش صدایی شنید خدا گفت:بنده ی من گریه نکن تو لیاقتت بیشار از ایناست بلکه او لیاقت تو و عشق تورو نداشت من چیزهایی میدانم مه شما بندگانم هرگز از راز انها باخبر نخواهید شد. تو آغوشی بهتر از آغوش او داری دخترگفت:کدام آغوش؟!من فقط آغوش گرم او را می_____________خواهم خدا گفت:تو آغوش مرا داری چه آغوشی بهتر از آغوش من!! من اگر لحظه ای تو را از آغوش خود رها کنم زندگی ات تباه می شود پس خودت را به آغوش گرم من بسپار. دختر با حرف های خدا آرام گرفت و خودش را برای همیشه به آغوش گرم خداوند سپرد.
برچسبها:
+
تاریخ | چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, ساعت | 20:59 نویسنده | Negin
سامان بی هیچ بهانه ای تصمیم رفتن داشت به مهسا گفت میخواهم به این رابطه خاتمه دهم خدانگ____________دار مهسا گفت: چرا! مگر چه اشتباهی از من سر زده سامان سکوت کرد و سرش را پایین انداخت, به سمت در رفت مهسااشکی ریخت و گفت:وایسا ن________________رو!! سخت است ببینم میروی و از پسم کاری بر نمی اید تو بمان من می_________روم.
برچسبها:
+
تاریخ | چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, ساعت | 19:45 نویسنده | Negin
یادته گفته بودی همیشه پیشم می مونی یادته گفته بودی هرگز از آغوشم نمیری یادته زیر بارون,شبا راه می رفتیم یادته تا به عشق هم تا صبح بیدار می موندیم ستاره می شمردیم یادته غروب خورشید رو تو اون روز که می گفتی چقدر قشنگه با تو این روز یادته گفته بودی تنها کستم حالا چی شد بی وفا! یکی دیگه اومد جای من! ی____________ادته . . . .! نه یادت نیست اینا رو. ول________________ من خوب یادمه. هرگز نمیبخشم تو رو.
برچسبها:
+
تاریخ | چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, ساعت | 19:24 نویسنده | Negin
بهش گفتم چقدر دوسم داری؟! گفت:انداره ی قطرات بارون گفتم:اگه بارون بند بیاد چی! اونوقت چقدر دوسم داری؟! گفت:اندازه ی دریا گفتم:اگه یه روزی دریا خشک بشه چی؟! اونوقت چقدر دوسم داری؟! گفت:اندازه ی ستاره های آسمون گفتم:ولی وقتی روز بشه که دیگه تو آسمون,ستاره نیست اونوقت چقدر دوسم داری؟! گفت:اندازه ی خدا تا خواستم چیزی بگم دستشو روی لبام گذاشتو گفت:هیسسسس!! خدا نه مثل بارون بند میاد نه مثل دریا خشک میشه نه مثل ستاره فقط شبا تو آسمونه خدا واسه همیشه هست پس تا همیشه دوست دارم چند ماه که گذشت وقتی داشتم از یه پارک رد می شدم اونو با یه دختر دیدم داشتم داغون می شدم وایساده بودم خدا خدا می کردم که برم جلو یا نه!! خدایا!آخه چرا!! مگه اون نگفته بود اندازه ی تو دوسم داره پس چی شد؟!! بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم رفتم پیش اونو دوست دخترش وقتی بهش رسیدم گفتم: نامرد مگه تو نگفته بودی اندازه ی... نزاشت حرفمو تموم کنم که تو گوشم زمزمه کرد من نه تورو می شناسم نه خدای تورو. برچسبها:
+
تاریخ | سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, ساعت | 16:53 نویسنده | Negin
خیلی ها تو قلبمون میان و میرن,خیلی هام میان و واسه همیشه می مونن. فراموش کردن بعضی هایی که میرن آسونه ولی فراموش کردن بعضی های دیگه کار چندان آسونی نیست درسته که رفتن ولی جای پاشون تا ابد رو قلبت می مونه برچسبها:
+
تاریخ | سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, ساعت | 15:6 نویسنده | Negin
رفته بودیم که دور از انتظار دیگران,ساعتی با سرگردانی یک عشق بی پناه,زیر روشنایی مات ماه,گردش کنیم ............................. آسمان کاملا صاف بود لذا پاره ابری سیاه صورت نازنین ماه را در سیاهی خود ناپدید می کرد.................... گفتم:آسمان به این صافی, معلوم نیست این قطعه ابر سیاه,از گریبان ما چه می خواهد؟؟! اشاره به ابر کرد,آهی کشیدوگفت: آن؟آن ابر نیست!عصاره است. عصاره ی ناله های پنهانی عشاق واقعی است..... روی ماه را پوشانده است,تا ماه شاهد عشق دروغ من وتو نباشد
برچسبها:
+
تاریخ | سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, ساعت | 1:35 نویسنده | Negin
قلب تنها چیزی است که شکسته اش هم کار می کند
برچسبها:
+
تاریخ | سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, ساعت | 1:27 نویسنده | Negin
هروقت یه قطره بارون به پنجرت خورد بدون که صدای دله منه که داره میگه دلم برات تنگ شده ولی هروقت یه عالمه قطره ی بارون به شیشه ی پنجرت کوبید بدون که دارم از دوریت میمیرم و این صدای آه منه
برچسبها:
+
تاریخ | سه شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, ساعت | 23:36 نویسنده | Negin
بچه که بودم بهت گفتم دوست دارم و بهم خندیدی وقتی نوجوون شدم دوباره بهت گفتم دوست دارم و تو بهم بی محلی کردی بزرگتر که شدم باز هم گفتم دوست دارم ولی تو نیم نگاهی انداختی و رفتی اما وقتی که مردم,بالای قبرم نشستی اشکی ریختی و گفتی منم دوست دارم
برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, ساعت | 23:33 نویسنده | Negin
صفحه قبل 1 صفحه بعد |